دو پسر به نامهای «سیلاس» و «جمال» روزی تصمیم میگیرند که یک ماده مخدر جادویی را دود کنند، و این ماده به آن ها کمک می کند که در آزمون ورودی کالج نمره قبولی بگیرند...
نيويورک، قرن بيست و يکم. دغدغه ي موفقيت در کار چنان ذهن «کيت مکي» (رايان) را اشغال کرده که ديگر فرصتي براي عشق و عاطفه برايش نمانده است. محبوب سابق او «استوارت» (شرايير) که دانشمندي نابغه است، پنجره اي رو به زمان باز مي کند و در نتيجه «ليوپولد» (جکمن)، اشراف زاده ي بريتانيايي، به زمان حال منتقل شود. چندي نمي گذرد که «کيت» و «ليوپولد» به يک ديگرعلاقه مند مي شوند.
اسپالدینگ یک بیماری چشمی دارد که میتوان آن را فقط با جراحی رفع کرد او به دنیال درمان در یک سفر است و...
همسر و معشوقه ی مدیر دیوانه یک مدرسه ابتدایی ، نقش قتل او را طراحی می کنند و...
سال 1988. «دکتر لورا بومن» (آرکت) متأصلانه دنبال راهی می گردد تا از ایالات متحده و خاطره ی قتل شوهر و پسرش فرار کند. او هم راه با خواهرش، «اندی» (مک دورمند) به برمه می رود – آن هم درست زمانی که اعتراضات آرام مردم علیه دولت نظامی، چرخشی خشن به خود گرفته است.
هنری هکت سردبیر یک روزنامه نیویورکی است. او عاشق کارش است اما ساعات کار طولانی و حقوق کم او را خسته می کند. همه چیز بر خلاف میل او پیش می رود تا اینکه داستانی جذاب به سراغش می آید و...
يک فروشنده لوازم آرايشی از کارش اخراج مي شود و دوست پسر او نیز رهایش می کند. بعد از اين همه بد شانسي بالاخره شانس در خانه اش را می زند و پرستار بچه ي يک بيوه ثروتمند انگليسي می شود و...
این فیلم بر اساس خاطرات دوران افسردگی نویسنده A. E. Hotchner، داستان پسری را دنبال می کند که پس از ورود مادرش به آسایشگاه مبتلا به سل و فرستادن برادر کوچکترش برای زندگی در هتلی در سنت لوئیس، به تنهایی برای زنده ماندن تلاش می کند...
وقتی "سی سی بلوم" اهل نیویورک و "هیلاری" همدیگر را در اقامتگاهی در آتلانتیک سیتی همدیگر را ملاقات می کنند دوستی چندین ساله بین آنها شکل می گیرد.آنها سالها از طریق نامه با هم در ارتباط بودند تا اینکه "هیلاری" که تبدیل به وکیل موفقی شده است به دیدن "سی سی" در نیویورک می شود...
یک شهر کوچک رو به رشد تگزاس، پر از شخصیت‌های عجیب و غریب و موزیکال، صدمین سالگرد خود را جشن می‌گیرد و یک رژه محلی و نمایش استعدادیابی برگزار می‌شود...
