در سرزمینی افسانهای به نام آنجاندری، قهرمان داستان ما، قدرتهای هانومان، خدای میمونها را به دست میآورد. او با استفاده از این قدرتها، به نبرد با دشمنان آنجاندری میرود و از این سرزمین شگفتانگیز در برابر ظلم و تاریکی دفاع میکند.
پدر ویرا سیمها ردی مردی محترم در دهکده است و پسرش بالا سیمها ردی در ایالات متحده ساکن می شود. وقتی پدرش در سیاست دهکده کشته می شود، بالا سیمها به هند برمی گردد و از کسی که پدرش را کشته است انتقام می گیرد...
به یک خانم باردار به نام یاشوها توصیه می شود که نکاتی را در مورد سلامت جسمی و روحی و ایمنی خود رعایت کند. با این حال، مجموعهای از اتفاقات رخ میدهد که یاشودا را در حاشیه زندگی میکند و سلامتی او را به خطر میاندازد...
یک پلیس بی رحم ویکرام زمانی که متوجه میشود گروه خلافکاری در خیابان های چنای قانون و نظم را به هم ریخته اند ، گروه ویژه ای تشکیل می دهد تا درس عبرتی به آن ها بدهد...