ادی براک سعی دارد جایگاه اش شغلی اش را بعنوان خبرنگار تقویت کند و از این رو با یک قاتل سریالی بنام کلیتس کسدی مصاحبه می کند، اما طولی نمی کشد که بدن کسدی تبدیل به میزبانی برای یک سیمبیوت بنام کرنیج شده و از زندان می گریزد...
داستان این لایو اکشن در دهه ۱۹۷۰ شهر لندن جریان دارد و در طی آن زندگی دختر جوانی به نام «کرولا د ویل» و مسیر طی شده توسط وی تا پیش از رسیدن به طراحی برنامههای شرورانهاش برای استفاده از سگهای خالدار به تصویر کشیده میشود.
الکس رایدر یک نوجوان معمولی است که برای کار در MI6 استخدام شده است، جایی که از مهارت هایی استفاده می کند که قبلا نمی دانست و حالا باید به یک جاسوس خارق العاده تبدیل شود.
زندگی تونی پس از مرگ همسرش بر اثر سرطان زیر و رو می شود. او به خودکشی فکر می کند، اما در عوض تصمیم می گیرد آنقدر زندگی کند که با گفتن و انجام هر کاری که می خواهد، دنیا را به خاطر مرگ همسرش مجازات کند...
مردی جوان عضو گروهی میشود که همه نوع خلافی از مصرف مواد مخدر گرفته تا سرقت مسلحانه انجام میدهند. آنها این شیوه زندگی کردن را دوست دارند، تا اینکه کم کم توجه پلیس و یک باند رقیب را به خود جلب میکنند...