عباس، بسیجی شهرستانی که ترکش خمپاره‌ای را کنار شاهرگ گردنش از دوران حضورش در جبهه به یادگار دارد، به اصرار همسرش نرگس برای معاینه به تهران می آید و در خیابان با همرزم سابقش کاظم روبه رو می شود که با اتومبیلش مشغول مسافرکشی است...
یک تولید کننده سلاح های پیشرفته ویروسی سایبورگی را توسعه میدهد که منجر به تولید ارتشی از ماشین های کُشنده میشود. حالا گروهی از بازماندگان باید برای نجات بشریت با این ماشین آلات که اکنون تحت کنترل ویروس هستند، مبارزه کنند...
داستان تا حدی برگفته شده از از همان داستان قدیمی سندباد است اما موضوع اصلی از اینجا شروع میشود که سندباد در حالی که نمیداند در حال مبارزه با پسر ولیعهد است ، او را شکست میدهد و جادوگر کاری میکند که آن پسر کشته شود و ...
بریکر مردی است که هفت کلید محفظه های بخصوصی که خون مسیح را در خود نگه داری کرده و برای جلوگیری از افتادن به دست نیروهای شیطانی در سرتاسر دنیا پخش شده است را در اختیار دارد.اما شیطانی قدرتمند تلاش دارد کلید آخر را بدست آورده و دنیا را در آشوب فرو ببرد...
فرمانده سابق کماندوهای تیم نجات ویتنام، تلاش می کند دلیلِ به قتل رسیدن یکی پس از دیگری اعضای گروهش پس از پایان یافتن جنگ را کشف کند...
زمانی که یک تاجر بی رحم سد راه یک مافیای بلژیکی می شود، جنگی تمام عیار و خونین در خیابان ها به راه می افتد...
وقتی که ایچیمارو تتسونوسکه به خاطر دیدن حادثه قتل پدر و مادرش آسیب میبینه، حس انتقام جوییش باعث میشه که قدرت بخواد. در ۱۵ سالگی، تتنسونوسکه برای یکی از اعضای شینگومی شدن قبول میشه. با این حال، مهارت، هوش و احساساتی که جلوی تهدید جامعه و شینسگومی رو بگیره نداره. حتی با پشتیبانی برادرش تاتسونوسکه و دوست جدیدش در شینسگومی، میفهمه که برای عضو یک گروه تاریخی بودن با درد و خون مواجه میشه.
