داستان فیلم درباره ی مشکلات برق در کشور هند میباشد و درباره ی مردی بنام سوشی کومار (شاهد کاپور) که بعد از مرگ دوستش به کل تغییر میکند و نمیخواهد حق وی پایمال شود برای همین علیه اداره ی برق جنگی راه میاندازد...
چهار دوست از روستایی در پنجاب رویای مشترکی دارند: رفتن به انگلستان. مشکل آنها این است که نه ویزا دارند و نه بلیط. یک سرباز قول می دهد که آنها را به سرزمین رویاهایشان ببرد.
این فیلم ماجرای پسرکی به نام رامونا و مادرش را دنبال میکند. داستان از جایی شروع میشود که مادر رامونا او را ترک میکند و رامونا برای بازگرداندن مادرش به خانواده تلاش میکند...
عشق پسر به پدرش عمیق و بیقیدوشرط است، اما پدر به دلیل مشغله کاری، کمتر فرصت دارد با پسرش وقت بگذراند. این موضوع باعث میشود که پسر احساس کند پدرش او را دوست ندارد و این احساس، باعث میشود که بین پدر و پسر اختلاف ایجاد شود...