عده ای از ابرقهرمان های تازه کار و آماتور باید از مردم شهر در مقابل یک جنایتکار خبیث با قدرت های ویژه ای که دارد، محافظت کنند...
دو فرشته شرور که به زمین رانده شده اند، اکنون سعی دارند با یافتن یک راه گریز، دوباره به بهشت بازگردند. گرچه در صورتی که در کارشان موفق شوند، تمام نسل بشر از بین خواهد رفت.
داستان چند فرد بیست و چند ساله که سعی می کنند با روابط، تنهایی، میل و روان رنجوری های فردی خود کنار بیایند...
این سریال داستان یک خانواده ایتالیایی ساکن نیو جرسی است که به فعالیت های مافیایی خلاف مشغول هستند. تونی سوپرانو به عنوان رییس این گروه (خانواده) انتخاب می شود . شخصیت او در خانه پدری عاطفی و مهربان و در بیرون از خانه یک جنایتکار و بیماری روانی است...
کلی مردی جوان که ساکن یک شهر کوچک است پس از رابطه مخفیانه با همسر دوستش شاهد خودکشی او می شود.کلی که سرشار از احساس گناه است در مقابل خواسته زن مبنی بر ادامه رابطه مقاومت می کند و...
داگ هفرمن زندگی خوبی دارد. یک زن زیبا به اسم کری، یک تلویزیون بزرگ که با دوستانش برنامه‌های تلویزیونی رو تماشا می‌کند. این خوشی ها ادامه دارد تا اینکه پدر کری (پدر زنش) که دیوانه و عصاب خورد است پیش آنها می آیند...
داستان فیلم در مورد سه مرد نه چندان عاقل است که برای فراری دادن دوست مشترکشان از زندان تلاش می کنند...
"مارسی" دستیار سناتور "جان مک گلوری" است که با کمپین انتخاباتی خود مشکل دارد. او که به دنبال رای ایرلندیها است، "مارسی" را برای پیدا کردن قوم و خویش به جزیره می فرستد. او در میان یک مراسم سالانه وارد دهکده ای شده و مورد توجه دو مرد جوان قرار می گیرد و...
«فردي هفلين» (استالون) کلانتر شهرکي در نيوجرزي است که بسياري از مأموران اداره ي پليس نيويورک هم ساکن آن جا هستند. «مو تيلدن» (دنيرو)، بازرس اداره ي پليس نيويورک، در تحقيقاتش درباره ي تعدادي پليس فاسد و کلاهبردار، به اين شهرک و کلانترش، «فردي هفلين» مي رسد. «هفلين» با «تيلدن» هم کاري مي کند و رفته رفته پي مي برد که برخي از قهرمانان زندگي اش چندان هم زندگي وارسته اي ندارند…
دو زن بعد از حضور در جشن تجدید دیدار دبیرستان، و دروغ گفتن در مورد زندگی شان بعد از فارق التحصیلی، برای خود دردسرهای زیادی درست می کنند...
