وقتی که بابا نوئل ربوده می شود، رئیس تیم امنیتی قطب شمال (جانسون) به همراه بدنام ترین جایزه بگیر جهان (ایوانز) عملیاتی را برای پیدا کردن او و نجات عید سال نو انجام میدهند...
این انیمیشن در مورد داستان هایی از حیوانات ساکن شهر زوتوپیا می باشد...
مجموعه ای از داستان هیولاها که 6 ماه پس از فیلم هیولاها ساخته شد و در مورد داستانی است که هیولاها به جای غرش، انرژی خود را از خنده کودکان می گیرند.
در خلاصه داستان چهارمین قسمت از سری انیمیشن‌های داستان اسباب‌بازی آمده است ، وودی ، باز لایتیر و دوستانشان پس از آنکه مالک سابقشان اندی آنها را به کودکی به نام بانی تحویل می‌دهد ، با یک اسباب‌بازی جدید آشنا شده و وارد یک سفر ماجراجویی دیگر میشوند. اما…
داستان سریال فرار در دانمورا درباره ریچارد مت و دیوید سوییت، دو قاتل محکوم به زندان هست که در مرکز اصلاح و ترتیب کلینتون در ایالت نیویورک زندانی می‌باشند و به کمک تیلی میچل موفق به فرار از آن میشوند. میچل سرپرست و ناظر خیاطی زندان میباشد و با این دو مرد رابطه برقرار میکند. فرار از زندان مت و سوییت به تعقیب و گریزی ختم میشود که...
مک کوئین عنوان قهرمانی خود را در خطر می بیند، چراکه به تازگی ماشین های نسل جدید وارد کورس قهرمانی شده اند و این زنگ خطری است که او خود را بیش از بیش آماده رقابت کند. مک کوئین در این راه از مارلین یاری می گیرد. این دوست جدید با فوت و فن های مدرن دنیا آشنا است و آماده آموزش آنها به مک می باشد. حال باید دید که سرنوشت برای این قهرمان جوانمرد کاپ پیستون چه خوابی دیده است...
در شهری که کاملاً تحت کنترل حیوانات است، یک افسر پلیس خرگوش و یک روباه کلاهبردار باید با همکاری یکدیگر پرده از یک پرونده فساد بردارند.
داستان این فیلم که قبل از ماجرای انیمیشن هیولاها رخ می دهد در مورد رابطه بین «مایک» و «سالی» در دانشگاه هیولاها است، زمانی که آن دو هنوز رابطه خوشایندی با یکدیگر نداشتند...
«لایتینگ مک کوئین» به همراه دوستش «میتر» برای شرکت در مسابقات جهانی پا به آن سوی اقیانوس ها می گذارد. اما زمانی که میتر درگیر ماجراجویی های خودش می شود، مسیر رسیدن به قهرمانی برای مک کوئین ناهموار می شود.
اندی دیگه بزرگ شده است و کم کم روانه رفتن به دانشگاه میشود و اسباب بازی هایش که وودی و باز هم جزء آنها هستند قرار است که داخل اتاق زیرشیروونی انبار شوند. ولی قبل از اینکه این اتفاق بیفتد به صورت تصادفی دور انداخته میشوند و بعد از گذراندن ماجراهایی، خود را در یک مهدکودک می یابند.
